یکی از پادشاهان ایج (ملک مظفر الدین محمد مبارز)

یکی از پادشاهان ایج مظفر الدین محمد مبارز یکی از پادشاهان مقدر و نیرومند دولت شبانکاره بوده است که یکی از مهمترین و بر جسته ترین پادشاهان بودند که می توان آن را یکی از نبوغ دوران خودش به شمار برد و البته اگر بخواهیم مقایسه کنیم تا آخر دوره پادشاهی ایران همچو او نبوده است .

مظفر الدین پسر بزرگ تر قطب الدین محمد بود .

چون پدرش در فرگ حکومت می کرد پسر بزرگش را به عنوان ولیعهد در دار الامان نشاند و حکومت این منطقه را به او واگذار کرد .

مظفر الدین در ایج بود که پدرش فوت نمود و برادر ش جسد پدر را از فرگ به جشنباد یا همان بشن اوباد کنونی منتقل کرد و در همان جا نیز به خاک سپرد .

چندی از امیران و بزرگ ترهای قطب الدین به همراه پسر دوم او راهی ایج شدند و به عنوان تسلیت گویی نزد مظفر الدین آمدند و مظفر الدین در شهر رزجان (که حدودا از نزدیک گردنه بدره تا کوه اشکتون بوده )از آنها استقبال می کند و شب هنگامی که قصد جدا شدن از برادرش را داشت برادر کوچکتر نیز به مانند برادری بر خواست که همراه مظفر الدین به قلعه رود .

مظفر الدین به برادر خود گفت برادر شما در رزجان بمانید فردا برای ملاقات شما باز می آیم و برادر خود را به قلعه راه نداد .

و این برادر چند روزی در شهر رزجان و ایج و ایگ سپری کرد و یک صبح به قصد شکار رفتن به کوه بش رفت و از آنجا به مشکان و بعد هم به شیراز رفت . اتابک ابوبکر حاکم شیراز بود و جنگیدن معز الدین برادر مظفر الین را دیده بود و او را نزد خود برد و دختر خودش را به او داد و معز الدین مشاور و معاون اتابک شد .

مظفر الدین شاه فردی مومن و با خدا بود و به این گونه که در طول عمر خود هرگز شراب نخورد و هرگز زنا نکرد و حتی یک بار هم نمازش قضا نشد . مظفر الدین ذکات جمع شده را شخصا به درب خانه مستمندان می برد و به آنها می داد و در این خصوص رابط یا کسی نداشت و مستقیم عمل می کرد .

او همه وقت تعدادی از افراد زبده ی خویش که جنگاوران نامی بودند به جنگ ملاحده می فرستاد و ملاحده همان حسن صباح و طرفدارانش بودند که مذهب اسماعیلیه را بنیان نموده بودند و در قلعه الموت حکمرانی می کردند .از نظر مظفر الدین آنها از دین برگشته بودند و مرتد شده بودند .

مظفر الدین در طول پادشاهی خود حرم سرا نداشت و تنها دو زن اختیار کرده بود

. دو آرزو در زندگی خودش داشت یکی حج رفتن و دیگری به شهادت رسیدن .که اولی را موفق نشد و دومی یعنی شهادت در جنگ با مغول ها در جایی که امروزه به آن لای غلمی می گویند به آن دست یافت .

مظفر الدین شاه فردی بود که اگر هرکس فرزندی به دنیا می آورد چه دختر و چه پسر باید نزد او می بردند و او اذان در گوششان اقامه می کرد و نام آنها را خودش انتخاب می کرد و این کودکان دختر ها را که برای امور خانه داری به خانواده پدر و مادر طفل می سپرد ولی پسرها را تا هفت سالگی در نزدیک خود و تحت نظارت خود تربیت می کرد و بعد از هفت سالگی آنها را به همراه خود به شکار می برد و فنون نظامی به آنها یاد می داد و هیچ کس حق نداشت شغل یا پیشه ای انتخاب کند و همه باید در سپاه او نظامی باشند و از سن هفت تا چهارده سالگی آنها را چنان تعلیم می داد که همه آنها سوارکاران بسیار نیرومند بودند به گونه ایی که گفته شده است هر یک نفر از نیرو های مظفر الدین شاه با صد نفر وارد جنگ می شدند و پیروز از میدان خارج می شدند .

مظفر الدین از این نوع نیروی نظامی هفت هزار سرباز داشت که دو هزار سرباز در قلعه بودند و پنج هزار سرباز نیز خارج از قله بودند و هیچ کس قصد جنگ با این مرد را نداشت .

او با همین تعدا افراد تمام قلمرو کرمان را تصرف نمود و دارابگرد و تا هرمزگان را گرفت و از آنجا به خراسان حمله کرد و آن نیز تصرف نمود .

و جالب اینکه خراسان را فقط با پانصد نفر از سپاه خود فتح نمود و از همانجا به قصد جنگ با حسن صباح با همین تعداد نفر اقدام نمود .

مظفر الدین شاه در طول پادشاهی خود بسیار بناهای سخت را ساختند و و مساجد بسیاری را بنا کردند.

بر گرفته شده از کتاب مجمع الانساب نوشته محمد شبانکاره ایی

گروه تحقیق تاریخ ایج فارس(مبین)