ملوک شبانکاره (قسمت اول )

ملوك شبانكاره [طايفه اول]

اشاره طايفه اول ملوك شبانكاره‌اند و ايشان را به دو گروه نهاديم:

يكي قديم

و يكي جديد

ملوك قديم شبانكاره كه ايل نبودند اشاره بدان كه غرض از تقديم ملوك شبانكاره بر ديگر ملوك آن است كه نسب ايشان نزديك جمله مورخان و اهل علوم انساب محقق و ثابت است و در آن بحثي و ريبي نيست كه ايشان از اسباط اردشير بابك ساساني‌اند و خيلي كتاب بدان مسطور و مذكور است و شجره انساب ايشان [كه] از مظفر الدين محمد بن مبارز تا به آدم رسد نزد ائمه و اهل تواريخ درست و منقح شده و مفصل اسامي ايشان اين است كه نوشته مي‌شود و هذا شرح اساميهم: ملك مظفر الدين محمد بن قطب الدين مبارز بن نظام الدين حسن بن سيف الدين هزارسب بن نظام الدين حسن بن ابراهيم بن محمد بن ممان بن ممردبن يحيي بن زرسب بن مبارز بن ابراهيم بن محمد بن اسماعيل- و اين آن اسماعيل است كه در فارس‌نامه ذكر او رفته و اول كسي كه در اقوام شبانكاره بنياد حكومت نهاد اين اسماعيل بود- ابن مرزبان بن شهريار بن هرمز بن يزدجرد بن شهريار بن خسرو بن هرمز بن انوشروان بن قباد بن فيروز بن يزدجرد بن بهرام- و او را بهرام جور گفتندي- بن يزدجرد الاثيم بن شابور بن هرمز بن نرسي بن بهرام بن شابور بن هرمز بن شابور بن اردشير بن بابك بن ساسان بن ساسان بن ساسان الاكبر بن بهمن بن اسفنديار- بن گشتاسب بن لهراسب بن كي‌باشن بن كيقباد بن لورجاه «1» بن كي‌نسوت بن راس بن- نوذر بن منوچهر بن پشنگ بن ... «2» يهود ابن يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم بن آزربن ناحور بن ساروغ بن فالغ بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح بن لمك بن متوشلخ بن اخنسوخ و هوادريس عليه السلام بن يزد بن مهلائيل بن قينان بن انوش بن شيث بن آدم عليه السلام.

«3» ______________________________ (1). در اصل بهمين شكل و بدون نقطه. (2). در نسخه اصل به اندازه يك كلمه سفيد. (3). از آزر به بعد با تاريخ گزيده مقابله شد اختلافات جزيي داشت كه اصل را متن قرار دادم.

ص: 152

اكنون چون ايشان ملوك قديم العهداند ذكر اكثر ايشان كرده شد در هر بابي به موضع خود چون غرض ما ذكر ملوك شبانكاره است و آنها كه در ايام آخر يعني از آخر روزگار سلجوقيان تا وقتي كه ملوك شبانكاره تخت فارس بگرفتند و تا زماني [كه] حكومت فارس باز دست تراكمه سلغري افتاد كه ايشان را اتابكان گويند و از آنجا كه بنياد حكومت شبانكاره و بناي قلعه دارالامان كردند الي يومنا هذا كرده شود. ملك العادل نظام الدين حسن بن ابراهيم تغمده اللّه بغفرانه‌ بدان كه مشهورتر و مستعدتر در ملوك شبانكاره اين حسن بن ابراهيم بوده و مردي به كار بوده و مدتي تخت فارس گرفته و حكومت رانده و بنياد بوق زرين- كه تا غايت هركس كه در فارس پادشاه بودي بر در او زدندي- او نهاده. پس در شهور سنه خمس و خمسين و اربع مائه كه سلطان الب ارسلان سلجوقي- كه ذكر او رفته- به استخلاص ممالك عراق لشكر كشيد و به همدان بر تخت نشست منكوبرس را كه خويش او بود نامزد ممالك فارس كرد. چون لشكر منكو آهنگ شيراز كردند نظام الدين حسن مردي داهي بود دانست تاب لشكر منكو نياورد آيت فرار برخواند و با دويست مرد شبانكاره‌اي كه بر ايشان معولي داشت عزيمت شبانكاره كرد. منكوبرس اميري را از لشكر خود با هزار سوار از پي او فرستاد نام او جاولي. و جاولي در كوهي به نظام الدين حسن رسيد كه امروز آن را باره سمس (؟) گويند به زبان شبانكارگي و آنجا حربي سخت كردند و هنوز در آن كوه آثار آن حرب و گور كشتگان ظاهر است. و نظام الدين منهزم تا به فستجان بيامد و جاولي نيز در عقب بيامد و در اين موضع كه راه فستجان است به ايك و به زبان شبانكاره‌اي آن را عقبه گل زرد گويند حربي كردند عاقبت هم انهزام بر نظام الدين افتاد و عازم فرگ شد و جاولي لشكر به فرگ كشيد و فرگ آن زمان از عداد ممالك كرمان بود والي فرگ پيش آمد و جاولي را دستبردي مردانه نمود و او را منهزم گردانيد و نظام الدين به فرغان شد و در بانك فحان (؟) بنشست. چون آوازه لشكر جاولي بنشست باز جوشناباد آمد كه خاندان قديم او و آبا و اجداد او بود و همان حكومت اقوام شبانكاره داشت. و در

ص: 153(((((((((((((((ادامه دارد )))))))))

این نوشته گرفته شده از کتاب مجمع ابلانساب مخمد شبانکاره ایی به تصخیخ میر هاشم محدث بوده است)

گروه تحقیق تاریخ ایج فارس (مبین)