شبانکاره به روایت تاریخ (قسمت هفتادم)

این موضوع یکی از علل و عوامل مهم در بروز وقایع مربوط به ورود سید یحیی دارابی و جنگ و خونریزی آن دوره است.

در اینجا نخست، جریان ورود سید یحیی دارابی به ایج و بعد به نی ریز را خواهیم گفت و طبق کتیبه ایی که در مسجد نی ریز می باشد سید یحیی وقتی وارد این منطقه می شود و از طرفی هم که شاه طهماسب را همراهی نکرده بود بین او و قشون دولتی در گیرهایی در منطقه به وجود می آید و چنان که نوشته اند در یکی از درگیریها افراد سید یحیی با شبیه خون زدن به قشون دولتی چهل نفر ازجنگجویان طایفه را کشتند و در شبیخون دوم تعداد دیگر از مردان جنگجو را به هلاکت رساندند و در پی همین قضایا بزرگان و مردم نامه ای به سید نوشته و به دست چند تن از مردان ریش سفید و بزرگتر دادند تا او را به سید بدهند و در نامه نگاشته بودند که اگر سید به اردو برود هرچه هدیه بخواهد به او خواهند داد وهرچند که سید دستور داده اند از افراد خودش می تواند به همراه آورد و سید می تواند افراد صاحب قلم و افراد سواد دار نیز به همراه داشته باشد و هرچه سید گفت همان است و کسی روی حرف سید حرفی نخواهد زد .و در نامه قید شده بود که ارادت و چاکری خود را به سید تقدیم کنند و هرگز از اطاعت امر سید سر باز نخواهیم زد و در هر جا که سید بگوید برای هر کاری حاضر می شویم و خدایی نکرده به سید خیانت نخواهیم کرد .

اگر توجهی به اردو کنید و قدم رنجه فرمایید ما قدم های سید را روی چشمانمان می گذاریم و گرد قدمهای سید را سورمه چشمانمان خواهیم کرد و به وسیله همین جملات زیبا و وسوسه برانگیز در نامه نوشتند و آن را امضاء نمودند .و به همین طریق سید را وسوسه کردند و عقل و خرد سید را دزدیدند .

سید با دیدن این نامه که پر از امضاء کسانی بود که عاشق سید به ظاهر بودند فریب خورد و به یکباره امیران و نفرات جنگجوی خود را از قلعه بیرون رفته و به اردو پا گذاشت .

در هنگام ورود سربازان و همه به احترام سید به صف ایستادند و بودند سرهنگ هایی که تعظیم کنان در نزد سید حاضر شدند و به دست بوسی سید آمدند .و در یک خیمه بسیار زیبا و بزرگ او را نشاندند و از سید و همراهان سید پذیرایی نمودند و با جملات زیبا و قربون و صدقه گفتن به اصطلاح سر سید را شیره مشتند و سید هم به خیالی که واقعا امورات به همین منوال پیش خواهد رفت و امریات سید یحیی را سرهنگان و سربازان اطاعت امی نمودند تا مبادا سید شک کند و آن روز سپری شد و فردای آن روز شخصی بنام یوز باشی با قشونی از سربازان و قراولان((((((((((((ادامه دارد )))))))))))))

((در مورد سید یحیی دارابی باید عرض کنم که ایشان فرزند سید جعفر کشفی می باشد که فرقه بابیت را قبول کردند و به سید علی باب که این فرقه را به وجود آورده بود پیوست و در ادامه بعد از سید یحیی سید جعفر کشفی نیز گویا به آن فرقه پیوسته بود و در مورد ان افراد و کارهای آنها در مباحث بعد ذکر خواهیم نمود )))

گروه تحقیق تاریخ ایج فارس (مبین)